پریشان و تنگدست. (ناظم الاطباء). مشقت دیده. مصیبت زده: کنون دانم که آن سختی کشیده بمشکوی ملک باشد رسیده. نظامی. چه جویی ازمن سختی کشیده ز آسانی بدشواری رسیده. نظامی. هر کجا سختی کشیده و تلخی چشیده ای را بینی خود را بشره در کارهای مخوف اندازد. (سعدی). و مردم معزول و سختی کشیده را باز عمل فرماید. (سعدی) ، مظلوم. (ناظم الاطباء)
پریشان و تنگدست. (ناظم الاطباء). مشقت دیده. مصیبت زده: کنون دانم که آن سختی کشیده بمشکوی ملک باشد رسیده. نظامی. چه جویی ازمن سختی کشیده ز آسانی بدشواری رسیده. نظامی. هر کجا سختی کشیده و تلخی چشیده ای را بینی خود را بشره در کارهای مخوف اندازد. (سعدی). و مردم معزول و سختی کشیده را باز عمل فرماید. (سعدی) ، مظلوم. (ناظم الاطباء)